منطقي کردن نرخ بهره تسهيلات بانکي متناسب با نرخ بازدهي بر بخش هاي مختلف اقتصاد هميشه جزو يکي از درخواست هاي مهم توليدکنندگان و صنعتگران ايراني بوده است که مي تواند تاثير بالايي بر جذب سرمايه گذار در بازار اوليه داشته باشد. در اقتصادهاي مبتني بر ساز و کار بازار، نرخ بهره جزو متغيرهاي اصلي ايجاد کننده تعادل منابع در ميان عرضه و تقاضا است که از يک سو پس اندازها را تجهيز ميکند و از سوي ديگر اين پس اندازها را به مصارف مختلف تخصيص مي دهد.
در اقتصادهاي توسعه يافته و در حال توسعه بين نرخ بهره و پس انداز رابطه مستقيم وجود دارد ولي در بين نرخ بهره و سرمايه گذار که تقاضا کننده منابع مالي است رابطه معکوس قرار دارد. به اين جهت که با افزايش نرخ بهره، پس اندازهاي بيشتري در بانک ها منظور ميشود و در سمت مقابل سرمايه گذار که تقاضا کننده به منابع مالي است تقاضاي خود را بهدليل بالا بودن نرخ کارمزد قطعا کاهش خواهد داد. بنابراين در اقتصادهاي مبتني بر ساز و کار، نرخ بهره از برخورد عرضه و تقاضا در بازار پول بهدست خواهد آمد.
در اقتصادهايي مانند آمريکا، ژاپن و اروپا نرخ بهره به عنوان يک ابزار قوي در سياستگذاريها نقش ايفا مي کند. به اين صورت که فدرال رزرو آمريکا در سال هاي 2002 و 2003 براي مقابله با رکود اقتصادي اقدام به پايين آوردن چند مرحلهاي نرخ بهره کرد که اثرات آن از طريق جذب پول ها در بازار سرمايه اتفاق افتاد و در نتيجه بر بازار اوليه تاثير و موجب بهبودي رشد اقتصادي شد.
در ايران با توجه به شرايط موجود در بالا بودن نرخ بهره بانکي که حتي بالاتر از نرخ ميانگين جهاني است، نميتوان اقتصادي را بهوجود آورد که جذب سرمايه را در بازارهاي ثانويه رقم بزند تا منجر به انتقال در بازار اوليه شود که ميتواند باعث بهبودي و رشد در متغيرهاي کلان اقتصادي شود.
براي تغيير در اين روند بايد سياست هايي را در پيش گرفت که نرخ بهره بانکي را متناسب بر ساز و کاري تعيين کند که رانت ايجاد شده بين نرخ بهره بازار غير متشکل پولي با نرخ نظام بانکي و پولي از بين برود. از اين جهت که در ايران به غير از نرخ تعيين شده در درصد بهره بانکي، به همان ميزان دوباره کارمزد در تسهيلات لحاظ مي شود که نرخ بهره را به دو برابر افزايش خواهد داد که اين ميزان نرخ بسيار فراتر از کشورهاي ديگر در منطقه است که توان رقابتي را در جذب سرمايه از توليدکنندگان ايراني در برابر نرخهاي تسهيلات پايين مانند3/5 درصدي امارات متحده عربي مي گيرد. به همين منظور بايد با تعيين نرخ بهره بانکي کمتر از نرخ تورم که منجر به انتقال قدرت از سپردهگذاران به بانکها و وامگيرندگان مي شود، توليدکنندگان را با کاهش هزينه در توليد و قيمت تمام شده روبهرو کرد که از اين طريق به هدف کاهش سطح عمومي در قيمت محصولات و هم نرخ تورم رسيد تا رشد اقتصادي را با تاثير کاهش بهره بانکي کاملا احساس کرد.
منبع:قانون