اقتصاد دنیا در سالهای اخیر با سرعت زیادی تغییر کرده است. کشورهای در حال توسعه به مدد سرمایههای خارجی توانستند با سرعت زیادی رشد کنند و به اقتصادهای بزرگ و برتر دنیا تبدیل شوند. اهمیت اقتصادهای در حال توسعه در ساختار کنونی اقتصاد دنیا به اندازهای زیاد است که در گزارشهای مختلف از این اقتصادها به عنوان موتور محرک اقتصاد دنیا در سالهای بحران در غرب یعنی سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳ میلادی یاد شده است.
از ابتدای قرن بیست و یکم تاکنون ارزش اقتصادی چین افزایش یافت و توانست به عنوان دومین اقتصاد بزرگ دنیا جایگزین ژاپن شود. این کشور در سال ۲۰۱۷ از نظر بزرگی تولید ناخالص داخلی بر مبنای برابری قدرت خرید جایگاه اول دنیا را داشت و به تنهایی بالغ بر ۱۸ درصد تولید ناخالص داخلی دنیا را به خود اختصاص داد. ولی با توجه به سرعت بالای رشد اقتصادی در چین انتظار میرود ارزش تولید ناخالص داخلی آن در سال ۲۰۵۰ بیشتر از ۶۵ درصد نسبت به سال جاری رشد کند.
سرعت بالای رشد اقتصادی در هند هم زمینه را برای تبدیل شدن این کشور به یکی از ابرقدرتهای اقتصادی در دنیا فراهم کرد. هند یکی از کشورهای بسیار پرجمعیت است که اصلاحات اقتصادی انجامشده در دوره رئیسجمهوری فعلی این کشور سبب شد تا سرعت رشد اقتصادی در کشور افزایش یابد و فرصتهای شغلی زیادتری در این کشور ایجاد شود.
اما برای اینکه عملکرد اقتصادی دنیا تا پایان نیمه اول قرن بیست و یکم مشخص شود باید پیشبینیهای درستی انجام شود. سؤال اصلی این است که اقتصاد دنیا تا سال ۲۰۵۰ چه تغییری خواهد کرد و کدام کشورها میتوانند در صدر فهرست اقتصادهای برتر دنیا جای داشته باشند؟ آیا اروپا و امریکا سهم بزرگتری از اقتصاد دنیا خواهند داشت یا اینکه آسیا میتواند سهم خود را در اقتصاد دنیا افزایش دهد؟
ایندیپندنت در گزارش مفصلی ارزش تولید ناخالص داخلی کشورهای مختلف بر مبنای برابری قدرت خرید در سال ۲۰۵۰ را به نقل از صندوق بینالمللی پول اعلام کرده است. این نشریه انگلیسی در گزارش مذکور بزرگی اقتصاد کشورهای مختلف را در سال ۲۰۱۷ با بزرگی آن در سال ۲۰۵۰ مقایسه کرد و نوشت: چین بیشترین رشد را در ارزش تولید ناخالص داخلی خود شاهد خواهد بود و همچنان از نظر برابری قدرت خرید در صدر فهرست کشورهای دنیا قرار خواهد داشت.
این نشریه در مورد دلیل استفاده از ارزش تولید ناخالص داخلی بر مبنای برابری قدرت خرید نوشت: شاخص مذکور برای تعیین نرخ بهرهوری اقتصادی و ارزیابی استاندارد زندگی مردم در دورهای از زمان استفاده میشود و به همین دلیل میتواند ارزیابی درستی از وضعیت اقتصاد کشورها در سال ۲۰۵۰ ارائه دهد. طبق این گزارش اغلب کشورهایی که هماکنون در میان ۱۵ اقتصاد برتر دنیا قرار دارند تا سال ۲۰۵۰ همچنان در صدر باقی میمانند ولی ممکن است رتبه آنها در مقایسه با دیگر کشورهای دنیا تغییر کند. نکته مهم اینجاست که در بیست سال پایانی این دوره کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای در حال گذار به عنوان مالکان بزرگترین اقتصادهای دنیا معرفی میشوند و سهم کشورهای اروپای غربی در اقتصاد دنیا کاهش خواهد یافت.
آسیاییها در صدر
آسیا بیشترین سهم از جمعیت دنیا را در خود جای داده است ولی تاکنون بیشتر بازار مصرف بود تا یک قطب بزرگ تولیدکننده محصولات اقتصادی. اما سرمایهگذاریهای انجامشده در اقتصادهای آسیایی در کنار تغییر دیدگاه سردمداران در زمینه مسائل اقتصادی سبب شد تا این منطقه بیش از پیش رشد کند. حال قاره آسیا نهتنها یک بازار مصرف بزرگ است بلکه از نظر ارزش تولید ناخالص داخلی هم سهم قابل توجهی در اقتصاد دنیا دارد. اما به نظر میرسد این سهم تا نیمه قرن بیست و یکم پررنگتر هم خواهد شد.
در میان پنج اقتصاد بزرگ دنیا درسال ۲۰۵۰، چهار کشور در قاره آسیا واقع شدهاند و تنها امریکا خارج از این قاره است. در سال ۲۰۵۰ چین بزرگترین اقتصاد دنیا خواهد بود و ارزش تولید ناخالص داخلی این کشور بر مبنای برابری قدرت خرید به مرز ۳۸.۰۰۸ هزار میلیارد دلار میرسد. ارزش تولید ناخالص داخلی چین نسبت به سال ۲۰۱۷ میلادی ۶۵ درصد افزایش خواهد یافت و سطح درآمد مردم هم بیشتر خواهد شد. این رشد در شرایطی اتفاق میافتد که ارزش تولید ناخالص داخلی امریکا بر مبنای برابری قدرت خرید برابر با ۲۳.۴۷۵ هزار میلیارد دلار است و این کشور در جایگاه دوم دنیا قرار خواهد داشت. انتظار میرود تا نیمه قرن بیست و یکم ارزش تولید ناخالص داخلی کشور هند بر مبنای برابری قدرت خرید به ۱۹.۵۱۱ هزار میلیارد دلار برسد و به همراه ژاپن و اندونزی از نظر بزرگی تولید ناخالص داخلی جایگاه سوم تا پنجم فهرست را از آن خود کنند. در سال جاری آلمان به عنوان پنجمین اقتصاد بزرگ دنیا معرفی شده است ولی تا پایان نیمه اول اندونزی در این جایگاه خواهد بود و آلمان به عنوان هفتمین اقتصاد دنیا در ردهبندیهای جهانی معرفی میشود.
نکته مهم این است که ارزش تولید ناخالص داخلی چهار اقتصاد برتر آسیا در سال ۲۰۵۰ تقریبا سه برابر ارزش تولید ناخالص داخلی امریکا در سال ۲۰۵۰ خواهد بود و این نشان میدهد که آسیا جایگاه قدرتمندتری در تعاملات اقتصادی دنیا خواهد داشت. قدرت بیشتر اقتصادهای آسیایی در پایان نیمه اول قرن بیست و یکم باعث میشود تا سیاستهای اقتصادی این منطقه هم تاثیرگذاری بیشتری در سطح جهانی داشته باشد. از طرف دیگر طرح پیشنهادی چین مبنی بر ایجاد جاده ابریشم مدرن هم یکی از عوامل بسیار مهم در تقویت قدرت اقتصادی آسیا محسوب میشود زیرا کشورهایی که در مسیر این جاده ابریشم قرار دارند ۶۵ درصد از جمعیت جهان را در خود جای دادهاند و مالک دوسوم از اقتصاد دنیا هستند. با راهاندازی این مسیر تجاری مدرن است که ارزش تجارت آسیا و سهم اقتصاد آسیا در جهان بیشتر خواهد شد.
ایران، شانزدهمین اقتصاد دنیا
در نیمه قرن بیست و یکم ارزش تولید ناخالص داخلی ایران بر مبنای برابری قدرت خرید به ۲.۳۵۴ هزار میلیارد دلار میرسد و این کشور به عنوان شانزدهمین اقتصاد بزرگ دنیا معرفی میشود درحالیکه هماکنون ارزش تولید ناخالص داخلی ایران بر مبنای برابری قدرت خرید برابر با ۱.۵۳۶ هزار میلیارد دلار است و این کشور جایگاه هجدهم دنیا را از آن خود کرده است. ارزش تولید ناخالص داخلی ایران در فاصله سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۵۰ میلادی ۵۳ درصد رشد خواهد کرد. برداشته شدن تحریمهای اقتصادی و بازگشت ایران به اقتصاد دنیا و قرار گرفتن این کشور در مسیر جاده ابریشم مدرن که طرح پیشنهادشده توسط چین برای توسعه اقتصاد و تجارت آسیا است، از اصلیترین دلایل رشد اقتصادی ایران و ارتقای جایگاه این کشور در معادلات اقتصادی دنیا خواهد بود.
در سال ۲۰۵۰ کشورهای عربستان سعودی، کره جنوبی و ایتالیا جایگاه سیزدهم تا پانزدهم را در میان اقتصادهای دنیا خواهند داشت و کشورهای اسپانیا و کانادا و مصر از نظر ارزش تولید ناخالص داخلی بر مبنای برابری قدرت خرید هفدهمین تا نوزدهمین اقتصاد دنیا شناخته میشوند. در سال جاری عربستان هفدهمین اقتصاد دنیا است و ارزش تولید ناخالص داخلی آن بر مبنای برابری قدرت خرید برابر با ۱.۷۹ میلیارد دلار است.